مذهب شناسی

بررسی و نقد ادیان و مذاهب

مذهب شناسی

بررسی و نقد ادیان و مذاهب

بایگانی

ریشه یابی مصائب کربلا و عاشورا

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۴۴ ب.ظ

«ریشه یابی مصائب کربلا و عاشورا»

صلّی الله علیک ایّتها الصدّیقۀ الطاهرۀ الشهیدۀ لعن الله قاتلیک یا فاطمۀ الزهراء

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

آجرک الله یا بقیّۀ الله

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تعالی فی القرآن الحکیم؛

«...ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً (40احزاب)»

حضرت محمّد صلی الله علیه و آله- پدرِ هیچیک از مردانِ شما نیست، امّا رسول خداست

و پایانبخش پیامبران است و خداوند به همه چیز علم دارد.

فرازی از خطبۀ حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها- : ... ثمّ قالت:

 أیّها الناس اعلموا أنّی فاطمة و أبی محمّد صلی الله علیه و آله-

أقول عوداً و بدواً و لا أقول ما أقول غلطاً و لا أفعل ما أفعل شططاً

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ

فإن تعزوه و تعرفوه تجدوه أبی دون نسائکم و أخا ابن عمی دون رجالکم و لنعم المعزى إلیه صلی الله علیه و آله-

...ای مردم! بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمّد است (صلی الله علیه و آله)؛

می گویم؛ هم در بازگشت و هم در آغاز، و آنچه را می گویم غلط نمی گویم، و آنچه را انجام می دهم نابجا انجام نمیدهم، «همانا قطعاً رسولی از میانتان به سوی شما آمده است که آنچه سبب هلاکت شما شده، بر او سخت و گران است، [و] بر [نجات و هدایتِ] شما حریص بوده [و] به مؤمنین رئوف و رحیم بوده است.» (الآیۀ).

پس اگر نسبتِ او را به یاد آورید و او را بشناسید،

او را پدرِ من می یابید بدون اینکه پدرِ زنهای شما باشد. و او را برادرِ پسر عموی من امیرالمؤمنین- می یابید

بدون اینکه برادر مردهای شما باشد، و حتماً خوب نسبتی است با رسول خدا. ...

***

مقدّمه : در این نوشتار محور اصلی سخن، معرفت و ولایت عترت معصومین علیهم السلام- و برائت از دشمنانشان می باشد که با عنایت به مصائب و خطبۀ حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) بیان می شود و ریشه های مصائب عاشورا و کربلا را یادآور می گردد. امّا یکی از آثار آن، تذکّر به حجاب بانوی جهانیان برای پیروانشان می باشد.

***

و قال الله تعالی:

...لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً... (63 نور)

...آنگونه که بعضی از شما بعضی دیگر را می خوانید، رسول خدا را آنگونه نخوانید...

...دعای رسول در میان تان را، مانند دعای بعضی از شما بعضی دیگر را، قرار ندهید...

بعضی از تفاسیر حدیثی در شأن نزول این آیه آنرا مربوط به زمانی از صدر اسلام دانسته که اعراب جاهلی و اهل تکبّر و نفاق در میان مسلمین، ادب را نسبت به ذات مقدّس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله- رعایت نمی کردند و آن حضرت را مانند یکی از افراد امّت می خواندند. مثلاً نعوذ بالله- در محضر آن حضرت، آن حضرت را به اسم کوچک خطاب می کردند... و لذا حرمت شأن رسالت و شئون الهی پیامبر صلی الله علیه و آله- رعایت نمی شد...

خداوند آیه فوق - که لحن سرزنش و توبیخ و ترساندن از عذاب الهی نیز دارد - را انزال فرمود و سپس فرمود ...«فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ (36 نور)» ؛ کسانیکه امر او را عصیان می کنند بر حذر باشند...

... عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام- فِی قَوْلِهِ لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً یَقُولُ لَا تَقُولُوا یَا مُحَمَّدُ وَ لَا یَا أَبَاالْقَاسِمِ وَ لَکِنْ قُولُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَیْ یَعْصُونَ أَمْرَهُ.

(بحارالأنوار،17،26 ؛ نیز تفسیرالقمی، 2،110) 

‏در این روایت دربارۀ آیۀ مذکوره دارد که مردم نباید پیامبر را به شکل «ای محمّد یا ای اباالقاسم» ندا نمایند، بلکه بگوئید «ای نبیّ الله» یا «ای رسول الله»، سپس خداوند [در ادامه آیه مذکوره از سورۀ نور] فرموده: پس آنها که امر او را مخالفت می کنند یعنی امر او را عصیان می کنند، بر حذر باشند و بترسند... 

و وقتی در پیش روی رسول خدا صلی الله علیه و آله- چنان بودند، عجب نیست اگر بعد از سالها و قرنها، در این روزگار نیز در بعضی تعابیر و سخن گفتن ها ادب ورزی لازم نسبت به اولیاء دین رعایت نمی شود. گاه اسمِ افراد فاسق و منحرف و صاحب مقام را به سلام و صلوات می برند، امّا نام اولیاء معصوم علیهم الصلاه و السلام- که هر چه هست از دین و دنیا و آخرت- ببرکت ایشان است، را با حالت تکبّر به زبان می آورند...

البتّه یکوقت هست اهل ایمان در اشعار و مدح آن ذوات مقدّسه یا... به طرقی که اجازه دادند، با حالی مانند زبان حال و...، به شکل رایج و ساده عرض ادب می کنند، اینجا بحث دیگریست و بردن نام ائمّه دین علیهم السلام- دچار چنان اشکالی نیست... امّا یکوقت هست کسی در پیشگاه ائمّه دین علیهم السلام- یا در سخن گفتن و موقعیّتی که نشان از لزوم مراعات ادب در پیشگاه این ذوات مقدّسه یا خواصّ بیت ایشان قرار دارد، روشن است که اینجا ابداً جایز نیست سخن گفتن به شکلی که نشان از فساد عقیده در اقرار به مقام ایشان باشد.

بعد از اینکه مردمان امّت نسبت به حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) ادب لازم را رعایت نمی کردند، خداوند با نزول آیه فوق مردم امّت را ترسانید و آنها را نسبت به مقام پیامبر و تفاوت ایشان با سایرین هشدار فرمود...

در این میان در روایت زیر-، حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها- فرمود که من به خاطر هیبتِ مقامِ رسول خدا صلی الله علیه و آله- از این پس دیگر ایشان را به اسم «پدر و بابا» نخواندم [که مبادا حرمت پیامبر صلی الله علیه وآله- رعایت نشده باشد] و از این به بعد حضرت زهرا سلام الله علیها- نیز به ایشان « ای رسول الله » گفتند...

و لمّا نزل قوله تعالى لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً؛ قالت فاطمة علیها السلام- تهیّبت النبی صلی الله علیه و آله- أن أقول له یا أبة، فجعلت أقول له یا رسول الله، فأقبل علَیَّ و قال یا بُنیّة لَم تنزل فیک و لا فی أهلک من قبل، أنت منّی و أنا منک و إنّما نزلت فی أهل الجفاء و البذخ و الکبر، فقولی «یا أبة»، فإنّه أحبّ للقلب و أرضى للرب، ثم قبّل النبی صلی الله علیه و آله- جبهتی ... (کشف‏الیقین،354)

امّا پیامبر صلی الله علیه و آله- به دخترشان حضرت زهرا سلام الله علیها- فرمود: ای دخترم، این آیه اصلاً دربارۀ تو و اهلِ بیت تو نازل نشده، تو از من هستی و من از تو هستم و این آیه فقط دربارۀ اهل جفا و بی ادبان و اهل کِبر نازل شده.

پس تو همچنان به من بگو «پدر، بابا» که این برای روحِ من محبوب تر است و برای خداوند بیشتر مورد رضایت است، سپس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله-  پیشانی مرا بوسید... 

***

امّا مدّتی بعد و پس از شهادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله-

و حوادث مربوط به غصب خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام-

و احراق و هجوم به بیت حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها- ؛

آن حضرت در حالیکه در اثر ظلم دشمنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام- و در ایّامی که اطراف وقایع هجوم های غاصبین خلافت به بیت وحی بود و در نزدیکی حوادث سوزناکی که به شهادت آن بانو ختم می شد، با چنین احوالی برای بیان خطبه و اتمام حجّت به مسجد آمدند:

... لمّا أجمع أبو بکر و عمر على منع‏ فاطمة علیها السلام- فدکاً و بلغها ذلک لاثت خمارها على رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت فی لمّة من حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها ما تخرم مشیتها مشیة رسول الله صلی الله علیه و آله-، حتّى دخلت على أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار و غیرهم، فنیطت دونها ملاءة فجلست، ثمّ أنّت أنّةً أجهش القوم لها بالبکاء فارتجّ المجلس، ثمّ أمهلت هنیئة حتّى إذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الکلام بحمد الله و الثناء علیه و الصلاة على رسوله فعاد القوم فی بکائهم، فلمّا أمسکوا عادت فی کلامها فقالت علیها السلام- : الحمد لله على ما أنعم و له الشکر على ما ألهم و الثناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها و سبوغ آلاء أسداها و تمام منن والاها ...

... وقتی ابوبکر و عمر با یکدیگر هم رأی شدند بر اینکه فدک را از حضرت فاطمه سلام الله علیها- منع کنند، و این خبر به حضرت زهرا -سلام الله علیها- رسید، آن حضرت پوشش و پوشیه اش را گرفت و با چادرِ کاملِ خود، و در وسط عدّه ای از فرزندان و زنان قومش به راه افتادند، طوریکه پوششِ آن حضرت چنان کامل بود که پائین چادرش بر زمین کشیده می شد و حضرت در وسط آن جمع از اطرافیانش بود. راه رفتنِ آن حضرت، عین راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله- بود، تا آنجا که در مسجد بر ابی بکر وارد شد، درحالیکه آن ظالم در میان جماعتی از مهاجرین و انصار و غیر ایشان بود.

پس در مقابل حضرت زهرا سلام الله علیها- پرده ای نصب کردند [که بین آن حضرت و نامحرمان حائل باشد، تا آن حضرت سخن بفرماید].

[[صدّیقه ای که از روز رفتن به خانۀ امیرالمؤمنین علی علیهما السلام- به سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله- امورِ داخل آن بیت نور را عهده دار بود و کار بیرون از خانه با امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- بود، ... امّا بعد از ماجراهای هجوم غاصبین خلافت و غربت و مظلومیّت امیرالمؤمنین، کار به جایی رسید که او شد مدافع حریم امام زمانش و ناچار برای اتمام حجّت و بیان حقّ آن حضرت، با آن احوالِ مظلومیّت شدید به مسجد آمد؛ در عین تمام این مصائب، اوصاف حجاب این ذات مقدّسه، چنان کامل بود که نقل شد، امّا باز برای سخن گفتن در مقابل نامحرمان، پرده ای آویختند... پس از ذکر این مصائب شدید، مهم تر و اولی از دیگر نتیجه گیری ها، حزن و عزا و پایداری بر حقّ و تولّی و تبرّی ... می باشد، امّا چنان حجاب کاملی آنهم در چنان شرائطی، تذکّری آموزنده است برای بانوانی که قصد اطاعت از آن ذات مقدّسه را دارند - ادامۀ روایت خطبه : ]]

پس آن حضرت، پشت آن پرده نشست، سپس نالۀ جانسوزی کشید که مردم از نالۀ آن حضرت به گریه افتادند و مجلس به شور افتاد و تکان خورد. سپس حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها- اندکی صبر کرد تا آنکه مجلس ساکت شد و شور گریۀ قوم آرام گرفت و حضرت خطابه را آغاز فرمود با حمد خداوند و ثنا بر او و صلوات و درود بر رسول خدا، پس قوم دوباره به گریه افتادند، وقتی آرام گرفتند آن حضرت دوباره به سخنش برگشت و فرمود:

حمد و ستایش، از آنِ خداوند است بر آنچه نعمت داده و شکر برای اوست بر آنچه الهام فرموده و ثناء برای اوست به [سببِ] آنچه پیشی داشته است از عموم ِنعمتهایی که ابتدا کرده و نعمتهای گسترده ی درونی که آنها را عطا فرموده و تمام کردن منّتهایی که آنها را ولایت داشته و ولیّ آنهاست ...

 و خطبه ای بلیغ و جانسوز بیان فرمودند در اتمام حجّت و بیان حقّ خودشان و امیرالمؤمنین علی و اهل بیت عصمت علیهم السلام- و ظالم بودن و غاصبانه بودنِ دستگاه حاکم و غصب اموال و جنایات بوسیلۀ غاصبین خلافت را روشن فرمود... خطبۀ حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها- از روایاتیست که سند مظلومیّت آن بانو و اهل بیت ایشان بوده و اتمام حجّتی است بر غاصبین حقّ امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه- و همراهانشان؛ که با معانی عمیق و گسترده اش روشنگر امامت حقّّۀ امیرالمؤمنین علی و فرزندان معصومش بعد از رسول الله صلّی الله علیه و آله- می باشد.

درک همۀ حقّ در کلمه به کلمۀ آن ذات مقدّسه سلام الله علیها- بالاتر از دسترس بزرگانِ ماست. امّا ما فقط قدمی در تقرّب به معانی کلام آن حضرت بر می داریم. متن عبارات حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها در این خطبه بسیار تکاندهنده و از جهت بلاغت ادبی نیز بسیار سنگین بوده و دارای معانی عمیقست که درک آن، دقّت و مدّتها تأمّل و تفقّه جدّی می خواهد و بعضی جملات خطبه، وجوه متعدّدی دارد و بزرگانی چون علّامه مجلسی ذیل بعضی از جملات این خطبه توضیحاتی بیان داشته اند ... مرحوم علّامه مجلسی این خطبه را از خطب «مشهوره» دانسته که با سندهای «متضافره» در منابع «خاصّه» و «عامّه» نقل شده است. در نقلهای متعدّدی که این خطبۀ شریفه تمام یا قسمتی از آن- روایت شده، همگی در مبانی اصلی یکسان هستند و گاه در حدّ چند لفظ یا اعراب، تفاوتی جزئی هست که در جهت اصلی معانی اثر چندانی ندارد و ما اینجا از احتجاج نقل می کنیم.

از نظر زمان وقوع این خطبه چنانکه در روایت آمده- مربوط به بعد از قصد غصب فدک بوسیلۀ ابی بکر و عمر و در اطراف حوادث مربوط به شهادت حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها در اثر جنایات غاصبین خلافت می باشد. لذا زمانیکه آن حضرت با چنین اوصافی برای بیان حقّ عترت پیامبر- صلی الله علیه و آله- به مسجد رفتند، در میان ایّام غصب خلافت و چند بار هجوم به بیت وحی و ظلم ظالمین در اطراف حوادث هجوم و احراق به بیت نبوّت بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله رخ داده بود و با چنین احوالی برای روشنگری و اتمام حجّت به مسجد رفتند...


«فدک» عطای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قبل از شهادتشان به حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) بود (ر.ک: ذیل آیه «و آت ذا القربی حقه» (اسراء 26) ) و لذا جزء میراث آن حضرت به شمار نمی آید و بلکه قبل از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، فدک، مِلکِ شخصیِ حضرت زهرا سلام الله علیها- بود. امّا در بیان مظلومیّت آن حضرت و غصب حقوق آن حضرت که یک بخش از آن میراث رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود و بخشی از آن، اموالِ آن حضرت مانند فدک بود-، در این خطبه پس از سخنِ اصلی در بیان حقّ امامت و خلافت حقّۀ امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب -علیه السلام- و غاصبانه بودن خلافت ابی بکر، ضمن بیان این امور، افشاگری در نهی از غصب میراث حضرت فاطمۀ زهرا - سلام الله علیها-، نشانه های اتمام حجّت و نهی در قبال ظلمها و نیز غصب اموال آن حضرت مثل فدک بوسیلۀ نظام غاصب، بیان شده... نامیدن خطبه به «فدکیّه» نیز ظاهراً از همین باب است که در زمان نشر خبر قصد نظام غاصب بر غصب فدک، بیان شده و نیز غصب فدک، نشانه ای بر جریان ظلم و جنایات ظالمین است، جنایاتی از قبیل غصب خلافت، ظلم و هجوم بر بیت وحی، غصب اموال آن حضرت از جمله فدک، غصب میراث آن حضرت و... .

در اینجا چند فراز از این خطبه ذکر می شود؛ (عن الاحتجاج،1، 98 الى 108)

[... الی ان قالت صلوات الله علیها- : ...]

... و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له کلمة جعل الإخلاص تأویلها و ضمن القلوب موصولها و أنار فی التفکر معقولها الممتنع من الأبصار رؤیته و من الألسن صفته و من الأوهام کیفیّته، ابتدع الأشیاء لا من شی‏ء کان قبلها و أنشأها بلا احتذاء أمثلة امتثلها، کوّنها بقدرته و ذرأها بمشیّته من غیر حاجة منه إلى تکوینها و لا فائدة له فی تصویرها، إلّا تثبیتاً لحکمته و تنبیهاً على طاعته و إظهاراً لقدرته، تعبّداً لبریّته و إعزازاً لدعوته، ثمّ جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصیته ذیادةً لعباده من نقمته و حیاشةً لهم إلى جنّته ،

و شهادت دارم که خدایی جز الله نیست که یگانه است و هیچ شریکی ندارد، این کلمه ایست که خداوند، اخلاص را تأویلِ آن قرار داده و دلها را به رسانده شدۀ آن، ضمانت فرموده. و خداوند، معقولِ این کلمه را، در تفکّر، روشن فرموده. خدایی که دیدنش از چشم ها، ممتنع و نشدنی است و وصف نمودنش از زبانها و توهّم نمودنِ کیفیّتش از وهمِ قلوب، نشدنی است.

خداوند اشیاء را ابتدا نموده نه از چیزی که قبلاً بوده باشد، و آنرا ایجاد فرموده بدون الگوگیری از روی نمونه ای، بلکه ایجاد کرده به قدرتش و هر کدام را آفریده به مشیّت اش، بدون اینکه به ایجاد کردنِ اشیاء نیازی داشته باشد و بدونِ اینکه از شکل دادن به آنها، نفعی به او برسد، این کار آفریدن اشیاء- را نکرده مگر بخاطر تثبیتِ حکمت اش و تنبّه دادن به لزوم اطاعت کردنش و برای آشکار کردنِ قدرتش، تا مخلوقاتش را به بندگی بیاورد، و دعوت خویش را بلند گرداند. سپس ثواب و پاداش را بر اطاعت کردنش قرار داد، و عقاب و عقوبت کردن را بر معصیت و نافرمانی اش قرار داد، تا بندگانش را از عذابش دور گرداند و آنها را به سوی بهشت اش راهبری نماید.

[تذکّر: از اختصاصات مذهب تشیّع اثنی عشری، معارف حقّۀ چهارده معصوم علیهم السلام- دربارۀ توحید و معرفت خداوند می باشد. در جایی که سایر ادیان و مذاهب، از ادیان تحریف شدۀ پیشین مانند اهل کتابِ امروزی گرفته تا فرق باطلۀ منسوب به اسلام، سخن از خدایی به میان آورده اند که سنخیّت یا شباهت با مخلوقاتش دارد یا خدایان متعدّد یا وحدت وجود و موجود یا دیگر اباطیل و انحرافات، امّا در معارف چهارده معصوم علیهم السلام- کلماتی گیرا و عمیق و معارفی عظیم در این باره رسیده که فطرت هر عاقلی را تنبّه می دهد و شیفتۀ این آئین می گرداند و در آن هیچ رنگی از تشبیه خدا به خلق یا دیگر انحرافات دیده نمی شود. از جمله در همین جملات صدّیقۀ کبری علیها السلام- مشاهده می شود که سخن از یگانگی «الله» سبحانه به میان آمده که دیدنِ او با چشم، ممتنع و غیرممکن دانسته شده و وصف نمودنِ او با اوصافی که مخلوقات، یکدیگر را به این اوصاف وصف می نمایند، ممتنع و غیر ممکن دانسته شده... اینکه او مخلوقاتش را خلق نموده، شبیه ساختن های مخلوقات مخلوقی دیگر را، نیست. چون خداوند، مخلوقات را «لا من شیء : نه از چیزی» ایجاد فرموده و ابتدا نموده بدونِ اینکه از روی چیزی باشد یا از مادّه ای که از قبل بوده باشد. او در این امر، یگانه بوده و به قدرت خود و بدون نمونه ای که از رویِ آن الگوگیری نموده باشد، بلکه برای اوّل بار ایجاد فرموده... ادامۀ فرمایش حضرت علیها السلام- :]

و أشهد أنّ أبی محمّداً عبده و رسوله، اختاره قبل أن أرسله و سمّاه قبل أن اجتباه ... و شهادت می دهم که پدرم محمّد صلی الله علیه و آله- بنده و رسولِ خداست که خداوند او را انتخاب فرموده قبل از آنکه ارسال نماید و او را نامیده قبل از آنکه برگزیند...

 ...  فرأى الأمم فرقاً فی أدیانها عکفاً على نیرانها عابدة لأوثانها منکرة لله مع عرفانها، فأنار الله بأبی محمّد صلی الله علیه و آله- ظلمها و کشف عن القلوب بهمها و جلى عن الأبصار غممها و قام فی الناس بالهدایة ...

[پس بعد از آنکه خداوند پدرم را برانگیخت]، او امّتها را دید که فرقه فرقه هستند در دین هایشان و بر گِرد آتشهایشان گردآمده اند و بت هایشان را پرستشگر هستند، و در حالی که خداوند را [ به خاطر فطرت] می شناسند، امّا خدا را انکار می کنند؛ پس خداوند بوسیلۀ پدرم محمّد صلی الله علیه و آله- تاریکیِ آنها را روشن نمود و پرده های گنگ بودن و نافهمی را از دلها کنار زد و از چشم ها، ابرهای تیرگی را برطرف کرد و در میان مردم به هدایت بپاخاست.

فأنقذهم من الغوایة و بصّرهم من العمایة و هداهم إلى الدین القویم و دعاهم إلى الطریق المستقیم، ثمّ قبضه الله إلیه قبضَ رأفةٍ و اختیار و رغبة و إیثار، فمحمّدٌ صلی الله علیه و آله- مِن تعب هذه الدار فی راحة قد حفّ بالملائکة الأبرار و رضوان الرب الغفّار و مجاورة الملک الجبّار، صلّى الله على أبی نبیّه و أمینه و خیرته من الخلق و صفیّه و السلام علیه و رحمة الله و برکاته. ...

پس پدرم رسول خدا- آنها را از گمراهی نجات عنایت فرمود و بعد از کوری شان، روشنایی بخشید و به سوی دین استوار هدایت فرمود و آنها را به راه مستقیم دعوت نمود، سپس خداوند، جانِ او را گرفت از روی رأفت و اختیار و رغبت و برتری دادن، پس محمّد صلی الله علیه و آله- اکنون بعد از خستگیِ این دنیا، در راحت است که به وسیلۀ ملائکۀ ابرار دربرگرفته شده و به رضوان خدای غفّار و مجاورت مَلِک جبّار. صلوات و درود خداوند بر پدرم پیامبر خدا و امانت دارِ خدا و انتخابِ خدا از میان مخلوقات، و برگزیدۀ خدا و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش بر او باد...

...فجعل الله الإیمان تطهیراً لکم من الشرک و الصلاة تنزیهاً لکم عن الکِبر و الزکاة تزکیةً للنفس و نماءً فی الرزق و الصیام تثبیتاً للإخلاص و الحجّ تشییداً للدین و العدل تنسیقاً للقلوب و طاعتنا نظاماً للملّة و إمامتنا أماناً للفرقة و الجهاد عزّاً للإسلام و الصبر معونةً على استیجاب الأجر و الأمر بالمعروف مصلحةً للعامّة و برَّ الوالدین وقایةً مِن السخط و صلةَ الأرحام منسأةً فی العمر و منماةً للعدد و القصاص حقناً للدماء و الوفاء بالنذر تعریضاً للمغفرة و توفیة المکاییل و الموازین تغییراً للبخس و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة و ترک السرقة إیجاباً للعفّة و حرّم اللهُ الشرکَ إخلاصاً له بالربوبیّة فاتّقوا اللهَ حقَّ تقاته و لا تموتُنَّ إلّا و أنتم مسلمون و أطیعوا الله فیما أمرکم به و نهاکم عنه، فإنّه «إنمّا یخشى اللهَ من عباده العلماءُ» ،

پس خداوند، ایمان را سببِ پاکی از شرک قرار داد و نماز را سببِ پاکیزگی تان از کِبر قرار داد و زکات را سببِ پاک شدنِ نفس و زیاد شدنِ روزی قرار داد و روزه را سبب تثبیت اخلاص قرار داد و حج را سبب بر افراشتگی دین قرار داد و عدل را سببِ همسوییِ دلها قرار داد و اطاعت کردن از ما عترت معصومین- را نظام قرار داد برای آئین، و امامتِ مان را سببِ امان از تفرقه قرار داد و جهاد را سبب عزّت اسلام قرار داد و صبر را وسیلۀ مستوجبِ اجر بودن و امر به معروف را مصلحتِ عموم و نیکی والدین را سبب نگه داری از سخط و نارضایتی و صلۀ ارحام را وسیلۀ طولانی شدنِ زندگی و وسیلۀ افزایش تعداد قرار داد. و قصاص را قرار داد تا سببِ حفاظت از خونریزی باشد و وفاء به نذر را زمینۀ آمرزش و کامل پُرکردن پیمانه ها و ترازوها را وسیلۀ عوض کردنِ کم گذاشتن، قرار داد و نهی از شرب خمر را قرار داد تا سبب پاکیزگی از پلیدی ها و شکوک باشد و پرهیز کردن از تهمت زدن به پاکدامن ها را حجابی قرار داد از لعنت شدن و ترک کردن سرقت را قرار داد تا عفّت را واجب نماید و شرک را حرام نمود تا اخلاص باشد برای خدایی اش؛ پس خدا را تقوا پیشه کنید به حقّ تقوایش، و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید و در آنچه خداوند شما را امر و نهی فرموده اطاعتش کنید، «همانا از میان بندگان خدا فقط کسانیکه علم دارند از خدا می ترسند». (الآیه)

[تذکّر: در این جملات فرموده اند تنها راهی که خداوند برای جلوگیری از تفرقه قرار داده بود، اطاعت از امامان از چهارده معصوم علیهم السلام- است. امّا با اسف امّت از این یگانه راه، روی برتافتند و لذا تفرقه ها و فتنه ها و ظلمها در امّت اسلام شایع شد و در دوران مظلومیّت هر یک از ائمۀ اثنی عشر علیهم السلام- ادامه یافت تا خداوند آخرین حجّت خود دوازدهمین امام پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را غائب فرمود. امید آنکه بظهور حضرت بقیّۀ الله الحجّۀ بن الحسن المهدی صلوات الله علیه و اهل بیته الطاهرین- با ریشه کن شدن ظلمها و چیرگی و فراگیر شدنِِ دین حقیقی، تفرقه ها از بین برود و از عاملان اصلی تفرقه انتقام گرفته شود. ادامۀ فرمایش حضرت علیها السلام- :] 

...ثمّ قالت أیّها الناس اعلموا أنّی فاطمة و أبی محمّد صلّی الله علیه و آله- أقول عوداً و بدواً و لا أقول ما أقول غلطاً و لا أفعل ما أفعل شططاً، «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» ، فإن تعزوه و تعرفوه تجدوه أبی دون نسائکم و أخا ابن عمّی دون رجالکم و لنعم المعزى إلیه صلی الله علیه و آله- ،

...ای مردم! بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمّد است (صلی الله علیه و آله)؛ می گویم هم در بازگشت و هم در آغاز، و آنچه را می گویم غلط نمی گویم، و آنچه را انجام می دهم نابجا انجام نمی دهم، «همانا قطعاً رسولی از میانتان به سوی شما آمده است که آنچه سبب هلاکت شما شده، بر او سخت و گران است، [و] بر [نجات و هدایتِ] شما حریص بوده [و] به مؤمنین رئوف و رحیم بوده است.» (الآیۀ). پس اگر نسبتِ او را به یاد آورید و او را بشناسید، او را پدرِ من می یابید بدون اینکه پدرِ زنهای شما باشد. و او را برادر پسر عموی من امیرالمؤمنین- می یابید بدون اینکه برادر مردهای شما باشد، و حتماً خوب نسبتی است با رسول خدا...

فبلغ الرسالة صادعاً بالنذارة مائلاً عن مدرجة المشرکین ضارباً ثبجهم آخذاً بأکظامهم داعیاً إلى سبیل ربّه بالحکمة و الموعظة الحسنة، یجفّ الأصنام و ینکث الهام حتّى انهزم الجمع و ولّوا الدبر حتّى تفرى اللیل عن صبحه و أسفر الحقّ عن محضه و نطق زعیم الدین و خرست شقاشق الشیاطین و طاح وشیظ النفاق و انحلّت عقد الکفر و الشقاق و فهتم بکلمة الإخلاص فی نفرٍ من البیض الخماص «و کنتم على شفا حفرة من النار» مذقة الشارب و نهزة الطامع و قبسة العجلان و موطئ الأقدام...

پس پیامبر صلی الله علیه و آله- رسالت را رسانید درحال آشکارگریِ رسا و روشنگریِ ترساننده، و از روش مشرکین، روی گردان بود، و درحالیکه بنیان آنها را می زد و نَفَسِ آنها را در گلو گرفته بود، و درحالیکه دعوت کننده بود به راه خدایش با حکمت و موعظۀ نیک، بتها را خُرد می کرد، و رئوس مشرکین را هلاک می نمود، تا آنجا که جمع آنها را پراکنده نمود و آنها پشت کردند به فرار، تا بدانجا که شب را در هم شکست و به صبحِ روشنایی رسانید و خالصِ حقیقت درخشید؛ و زعیم دین سخن گفت و فریادهای شیاطین، خفه شد. و منافقین پست هلاک شدند، و گره های کفر و شقاوت باز شد و در میان آن عدّه روشن رویانِ با شکم گرسنه [یعنی بعد از پیامبر و امیرالمؤمنین و اهل البیت (علیهم الصلاه و السلام)، معدودی از مؤمنین خالص در آن موقع] شما بین آنها کلمۀ اخلاص را به دهان آوردید، «در حالیکه شما پیش از این، در لبۀ پرتگاهِ آتش قرار داشتید»، [و چنان حقیر بودید که] جرعه ای آسان بودید که هر کس شما را به سرعت می نوشید و فرصتی بودید برای هر کس طمع داشت [که شما را شکار کند] ، شعلۀ کوچکی بودید که هر کس به سرعت شما را بگیرد و زیرِ قدمها لگدکوب بودید، آب آلودۀ راه را می نوشیدید...

فأنقذکم اللهُ تبارک و تعالى بمحمّد صلی الله علیه و آله- بعد اللّتیا و الّتی و بعد أن منی ببهم الرجال و ذؤبان العرب و مردة أهل الکتاب، کلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها الله أو نجم قرن الشیطان أو فغرت فاغرة من المشرکین قَذَفَ أخاه فی لهواتها فلاینکفئ‏ حتّى یطأ جناحها بأخمصه و یخمد لهبها بسیفه مکدوداً فی ذات الله مجتهداً فی أمر الله قریباً من رسول الله سیّداً فی أولیاءِ الله مشمراً ناصحاً مجدّاً کادحاً لا تأخذه فی الله لومة لائم، و أنتم فی رفاهیّة من العیش وادعون فاکهون آمنون تتربّصون بنا الدوائر و تتوکفون الأخبار و تنکصون عند النزال و تفرّون من القتال. فلمّا اختار الله لنبیّه دار أنبیائه و مأوى أصفیائه ظهر فیکم حسکة النفاق و سمل جلباب الدین و نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الأقلّین و هدر فنیق المبطلین فخطر فی عرصاتکم و أطلع الشیطان رأسه من مغرزه هاتفاً بکم فألفاکم لدعوته مستجیبین و للعزّة فیه ملاحظین، ثمّ استنهضکم فوجدکم خفافاً و أحمشکم فألفاکم غضاباً، فوسمتم غیر إبلکم و وردتم غیر مشربکم، هذا و العهد قریب و الکلم رحیب و الجرح لمّا یندمل و الرسول لمّا یقبر، ابتداراً زعمتم خوف الفتنة، «ألا فی الفتنة سقطوا و إنّ جهنمّ لمحیطة بالکافرین» (الآیۀ) . فهیهات منکم و کیف بکم و أنّى تؤفکون.

...پس خداوند تبارک و تعالی شما را به [سببِ] محمّد - صلی الله علیه و آله- نجات عنایت فرمود بعد از آن [که بودید آنچه بودید!]  و بعد از آنکه پیامبر دچار شد به درّنده مردمان و گرگهای عرب و سرکشان از اهل کتاب، که هرگاه آتشی برای جنگ افروختند، خداوند آنرا خاموش فرمود یا هرگاه شاخی برای شیطان طالع می شد یا هرگاه طائفه ای از مشرکین سرکشی و یاوه گویی می کردند، رسول خدا برادرش [علیّ بن ابی طالب علیهما و آلهما السلام] را در شعلۀ آتشِ آنها می انداخت، پس علی (علیه السلام) برنمی گشت مگر اینکه آنها را تماماً به خاک نشانده بود و به شمشیرش آتشِ آنها را تماماً خاموش کرده بود، درحالیکه در راه خود خداوند سختی کشیده بود، در امر خداوند کوشا بود، نزدیک رسول خدا بود، آقای اولیاء خدا بود، همّت داشت، خیرخواه بود و کوشا و جدّی، تلاشگر، و در راه خداوند، سرزنش هیچ سرزنش کننده ای او را نمی گرفت.

و این درحالی بود که شما در آسایش زندگانی بودید و ترک کننده و در خوشگذرانی بودید و درحال امن، پیش آمدهای ما را تماشا می کردید و منتظر خبرِ گرفتاریِ ما بودید، در میدانِ مبارزه پشت می کردید و از جنگها فرار می نمودید، پس آنگاه که خداوند برای پیامبرش، دار انبیاء و جایگاه برگزیدگانش را انتخاب فرمود [ یعنی رحلت و شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله]، در میان شما دشمنی های نفاق، پیدا شد؛ و پردۀ دین، پاره پاره شد، و گول زنندگان که تا آن موقع در درونِ خود فروریخته بودند، آنگاه شروع به سخن گفتن نمودند، و آن عدّۀ حقیر که سکوت کرده بودند، شروع کردند به سخن راندن، و آن گروهی که نزد باطل شمارندگانِ دین، گرامی بودند فریاد را در گلو انداختند، پس در پیشگاه شما بالا رفتند، و شیطان، سرش را از مخفی گاهش بیرون آورد درحالیکه شما را ندا می داد، پس شما را برای دعوت خویش استجابت کننده یافت، و برای عزّت در راهش، رعایت کننده و خواهنده یافت، سپس شیطان شما را به بپاخاستن و قیام فراخواند، پس شما را چنان یافت که به دعوتِ او سرعت دارید و غضب شما را شعله ور و افروخته نمود پس شما را غضبناک یافت، پس بر غیر شتر خودتان نشانه زدید و سراغ آشامیدن از غیر آب خودتان آمدید [ یعنی خواستید قیام کنید به برپاییِ خلافت و امامت که برای شما نبود و برای غیر شما بود]، درحالیکه عهد نزدیک و تازه است و زخم، گسترده و جراحت مداوا نشده و رسول خدا هنوز دفن نشده بود، ترس از فتنه را دم زدید [ و ادّعا کردید]، «بدانید که خود در فتنه سقوط کرده اند و همانا جهنّم بر کافرین احاطه دارد». پس هیهات از شما و دور باشید، و چگونه شده اید و عجب کشانده می شوید.

و کتاب الله بین أظهرکم أموره ظاهرة و أحکامه زاهرة و أعلامه باهرة و زواجره لائحة و أوامره واضحة و قد خلّفتموه وراء ظهورکم، أ رغبة عنه تریدون أم بغیره تحکمون؟! بئس للظالمین بدلاً و من یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین .

این درحالیست که کتاب خدا در میانتان، امورش آشکار و احکامش درخشنده است و نشانه های هدایتش چیره و بازدارندگی هایش روشن و دستورهایش واضح می باشد [ یعنی کتاب خدا در کنار گویندۀ این کلمات که عترت معصومین می باشد که در حدیث ثقلین و دیگر ادله، این دو هرگز از هم جدا نمی شوند].

حال آنکه شما آنرا کتاب و عترت را- به پشت سر انداختید و رها کردید. آیا روی گرداندن از آن را می خواهید یا به غیر آن حکم می کنید؟! چه بد بَدَلی برای ظالمین است و هر کس غیر از اسلام، دین دیگری را بجوید، هرگز از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است.

ثمّ لم تلبثوا إلا ریث أن تسکن نفرتها و یسلس قیادها ثمّ أخذتم تورون وقدتها و تهیجون جمرتها و تستجیبون لهتاف الشیطان الغوی و إطفاء أنوار الدین الجلی و إهمال سنن النبی الصفی، تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لأهله و ولده فی الخمرة و الضراء، و یصیر منکم على مثل حز المدى و وخز السنان فی الحشا، و أنتم الآن تزعمون أن لا إرث لنا، أ فحکم الجاهلیّة تبغون؟! و مَن أحسن من الله حکماً لقوم یوقنون!؟ أ فلا تعلمون؟! بلى قد تجلّى لکم کالشمس الضاحیة أنّی ابنته، أیّها المسلمون! أ أغلب على إرثی؟! یا ابن أبی قحافة، أ فی کتاب الله ترث أباک و لا أرث أبی؟! لقد جئت شیئاً فریّاً! أ فعلى عمد ترکتم کتابَ الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟! إذ یقول «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» و قال فیما اقتصّ من خبر یحیى بن زکریّا إذ قال «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» و قال «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» و قال «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» و قال «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ»، و زعمتم أن لا حظوةَ لی و لا إرثَ من أبی و لا رحم بیننا، أ فخَصَّکم اللهُ بآیة أخرج أبی منها؟! أم هل تقولون إنّ أهلَ ملّتین لا یتوارثان؟! أ و لستُ أنا و أبی من أهل ملةٍ واحدةٍ؟! أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه مِن أبی و ابن عمّی!؟ فدونکها مخطومة مرحولة، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم الله و الزعیم محمّد و الموعد القیامة و عند الساعة «یخسر المبطلون» و لا ینفعکم إذ تندمون «و لکلّ نبأ مستقرّ و سوف تعلمون» «مَن یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم» (الآیۀ)... .

سپس بعد از مصیبت رحلت پیامبر، صبر نکردید مگر مدّتی کوتاه که مرکبِ خلافت آرام شود و رهبریِ آن بر شما آسان گردد، سپس بنا گذاشتید بر شعله ور کردن آتش آن و هیزمش را به هیجان آوردن و فریاد شیطانِ گمراهگر را استجابت کردن و خاموش کردن نور دینِ درخشان و بیهوده انگاشتن سنّتهای پیامبرِ برگزیده، و استفاده از آن درحالیکه نمایش می دادید اما دنبال چیز دیگری بودید، و در قِبال ما اهل بیت، در پرده و مخفیانه راه می رفتید و این رفتار شما مانند خنجری بود بر گلو گذاشته و نیزه ای بر دل گذاشته [و تهدید مدام] ، و اکنون می پندارید ما ارثی نداریم؛ آیا پس حکم جاهلیّت را می جوئید؟! حال آنکه چه کسی از خداوند حکمش بهتر است برای قومی که یقین دارند؟! آیا پس نمی دانید؟! بلی، حتماً برای شما مانند خورشید درخشنده آشکار گشته است که من دختر پیامبر هستم. ای مسلمانان! آیا غلبه می شود بر ارثِ من؟! ای پسر ابی قحافه [: ابابکر]! آیا در کتاب خداوند آمده که تو از پدرت ارث ببری، امّا من از پدرم ارث نمی برم؟! قطعاً حرفِ نابجایی آورده ای! آیا از روی عمد کتاب خدا را ترک کردید و آنرا به پشتتان انداختید؟! آنجا که خداوند می فرماید «سلیمان، از داود ارث بُرد» و در آنچه که خبر یحیی بن زکریّا، داستانش را فرمود آنجا که زکریّا عرض کرد: «[خداوندا]، از نزد خودت به من ولیّ عطا کن که از من ارث بَرَد و از آل یعقوب ارث بَرَد»، و فرمود: «صاحبان خویشاوندی، بعضی از آنها بر بعضی دیگر اولویّت دارند [در حکم ارث] در کتاب خداوند» و فرمود: «خداوند شما را سفارش می کند دربارۀ فرزندانتان که برای مرد، مثل بهرۀ دو زن باشد [در ارث]» و فرمود: « اگر [هنگام از دنیا رفتن] خیری را ترک کرد، وصیّت برای پدر و مادرش و نزدیکانش به معروف باشد، این حقّی است بر تقوا پیشگان»، درحالیکه شما پنداشته اید که من بهره ای ندارم و ارثی از پدرم نمی برم! و انگاشتید که رحم و نسبتی بین من و پدرم نیست! آیا پس خداوند شما را به آیه ای از قرآن مخصوص کرده که پدرم را از آن آیه خارج نموده!؟ یا آنکه می گوئید اهلِ دو آئین، از یکدیگر ارث نمی برند و می گوئید من و پدرم از یک دین نیستیم!؟ آیا من و پدرم از یک آئین نیستیم؟! یا آنکه شما به خصوص و عموم قرآن از پدرم پیامبر- و از پسرعمویم - علیّ بن ابی طالب- داناتر هستید!؟

هان [ ای ابابکر] ، این تو و این مرکبِ زین کرده و لجام زده [ ی خلافت]؛ که در روز حشر تو در قیامت تو را خواهد دید، پس خوب داوری خواهد بود «الله»، درحالیکه زعیم، «محمّد» خواهد بود و وعده گاهِ ما در قیامت خواهد بود و هنگامه ی برپاییِ ساعت، «باطل پنداران، زیان خواهند دید» و آن هنگامه که پشیمان می شوید برای شما نفعی ندارد «و برای هر خبری یک قرارگاهی هست و در آینده خواهید دانست» «که به چه کسی عذابی که او را خوار می کند می رسد و عذابی پایدار بر او روا می شود.» (الآیه).

پایان قسمت نخست ؛ عن الاحتجاج،1، 98 الى 108

اللّهمّ العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علی ذلک

اللّهمّ العن العصابۀ الّتی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللّهمّ العنهم جمیعاً

اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین

 

کلید واژه : حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها- نسبت با پیامبر صلی الله علیه و آله- ، تولّی و تبرّی حقّ عترت  حق امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام- ولای فاطمی - حجاب فاطمی- غصب خلافت غصب میراث غصب فدک دشمنی ابی بکر و عمر خطبه فدکیّه ریشه یابی کربلا و عاشورا.

امیرحسن طهرانی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۳۰
امیر طهرانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی